علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

بهار در پاییز

حیوانات ...

چند وقته همسایه پشتی خونمون خروس داره و بعد از ظهر ها میخونه و تو هم صداشو میشنوی و منم صدای خروس برات درمیارم خوب به صدای خروس همسایه گوش میدی و بعد ازت می پرسم علی اصغر آقا خروسه کجاست دستاتو به حالت نیست میکنی و می گی: نی واست کتاب آشنایی با حیوانات و میوه ها و ... خریدم و الان داریم روی حیوانات باهم کار میکنیم و حالا حیوونایی مثل گاو و گوسفند و گربه و اسب رو میشناسی و وقتی کتاب رو میذارم جلوت و ازت می پرسم گربه کجاست یا گاو کجاست خیلی قشنگ اشاره می کنی به عکسشو  نشونم می دی راستی صدای گاو و گوسفند رو هم بلدی و ازت می پرسم من: آقا گاوه میگه؟؟ علی اصغر: : مآ من:ببعی میگه ؟؟ علی اصغر: بَـ ...
26 دی 1391

قهرمان تر از قهرمان دوی ماراتن

 ماشاالله به این اراده و خستگی ناپذیر بودنت توی این دو روز تعطیلات که از صبح با هم بودیم می دیدیم که با چه حوصله ای داری راه می ری بارها و بارها وقتی خواستی از زمین بلند شی -بدون کمک- دوباره می افتادی روی زمین و باز دوباره بلند میشدی و باز می افتادی و این ادامه داشت تا بالاخره میتونستی روی پای خودت بایستی و راه بری و وقتی راه می رفتی دوباره می افتادی و با هر افتادنت روی زمین دلم برات کباب می شد یاد مورچه ای افتادم که بارها و بارها دونه ای که توی دهنش داره و میخواد از یک دیوار بره بالا می افته و دوباره میاد بالا و تو دقیقا مثل همون مورچه ای دیورز که خونه پدر بزرگت رفتیم بابا بزرگ جمله قشنگی گفت ایشون گفتند به یک قهرمان دوی ماراتن گفت...
26 دی 1391

علی اصغر من ...

وقتی از گل پسرم میپرسم: علی اصغر مامان کیه: زودی جواب میده: من جیگر مامان کیه: من دلبر مامان کیه: من خوشکل مامان کیه: من و ...: من من به قربون اون من گفتنات بشم که میدونی همه کَسم و دارایی ام تو هستی     ...
26 دی 1391

باب= آب

چند وقتیه دارم با علی اصغر تمرین آب گفتن رو میکنم وقتی کوچولوتر بود حدود 9 یا 10 ماهگی خوب می گفت آب ولی چند ماهیه که فرمواشش شده و به آب  میگه: م َ مَ  حالا چند روز بعد از آموزش داره می گه : باب وقتی تشنه اش میشه و در خواست آب میکنه: ازش میپرسم علی اصغر چی میخوای : اولش میگه م َ مَ و من دوباره میپرسم علی اصغر چی می خوای : اونوقت با خنده مرموزی به من نگاه میکنه و میگه : باب (آب) و من میگم آهان آب میخوای و سر را به نشان تایید تکان میدهی و من به تو آب می دهم...  گوارای وجودت عزیز دل مادر ...
26 دی 1391

نه

تقریبا جواب هر سوالی برابر با نه است  آن هم با قاطعیت تمام علی اصغر میای بریم خونمون: نه علی اصغر شما پیش مادرجون باش مامان بره اداره خوب: نه علی اصغر غذا میخوای: نه علی اصغر میای بغلم : نه و .... : نه   ...
26 دی 1391

من ...

یک نوع حس مالکیت یا هم شاید نوعی بازی باشه برای تو این من گفتن ها مثلا کلاهت رو برمیداری محکم توی بغلت میگیری و میگی : من بالشتتو بر میداری و میگی: من گوشی منو برمیداری میگی : من و ...  و من نیز باید جوابگوی این من های تو باشم و در جواب تو بگویم نه مال منه ... من ... و این بازی ادامه دارد همراه با خنده های توی نازنین پسر نوعی حس مالکیت هم هست اگر کودکی دیگر یا حتی عروسکت یا شخص دیگری وسایل شخصی تو را بردارد مثل کلاه، اسباب بازی هایت و یا ... سریع پیش من میای و میگی مامان من (یعنی اون مال منه) ...
26 دی 1391

تَ تَ

برای عرض تشکر و قدردانی دستانت را به رسم ادب بر وی سینه می گذاری و می گویی : تَ تَ یعنی تشکر و من باید جواب بدهم خواهش می کنم عزیزم هنگام بازگشت از میهمانی یا خانه پدر بزرگ و مادر برزگ : تَ تَ و به همراه آن دستان نازنینت که بر روی سینه ات هستند  الهی مادر به فدای ادبت شود پسر با ادب من ...
26 دی 1391

هشتمین مروارید

توی ماه یازدهم هشتمین مروارید از مرواید های گل پسرم سر از لاکش بیرون آورد با این دندون در آوردن پسر عزیزم داره خیلی اذیت میشه خدایا خودت به فرشته کوچولوم کمک کن تا کمتر اذیت بشه - آمین-
26 دی 1391

دوازده... سیزده

باورم نمیشه دیروز وقتی کمی بیشتر به دهان گل پسرم نگاه میکردم متوجه دوتا مروارید دیگه شدم که جوونه زده بودند با این حساب علی اصغر من 4 تا دندون با هم در آورده و چه سختی کشیده عزیز دل مادر ای کاش دندونای دیگه هم به راحتی بیرون بیان تا کوچولوی ناز من کمتر اذیت بشه مثل این 4 تا دندون ...
26 دی 1391

نهمی/ دهمی و یازدهمی

عزیزدل مامان باید منو ببخشی که فراموش کردم وقتی نهمین مرواریدت از صدفش بیرون اومد برات بنویسم  و حالا دهمین و یازدهمین مروارید سر از لاکشون بیرون آوردند و تو برای هر دندون درآوردنی سریع علائم سرماخوردگی پیدا میکنی و باید خشک کننده مصرف کنی و این دیگه به من ثابت شده انشاالله خدای مهربون کمکت کنه و بقیه مرواریدات به راحتی بیرون بیان- آمین- ...
26 دی 1391